مطالعه تطبیقی اندیشمندان شاخص اسلامی و غیراسلامی
مریم مختاری؛ مجید جبار
چکیده
میان نظریههای کلان و خرد جامعهشناسی نوعی گسست معرفتی وجود دارد. برخی از این نظریهها اصالت را به ساختارهای کلانی مانند جامعه و برخی آن را به افراد و مفاهیم خرد مانند رفتار و کنش مربوط میدانند. برای اتصال این دو سطح مفاهیمی مانند «خود» میتوانند کارگشا باشند. خود از مفاهیم اصلی مکتب کنش متقابلگرایی نمادین بهشمار میآید ...
بیشتر
میان نظریههای کلان و خرد جامعهشناسی نوعی گسست معرفتی وجود دارد. برخی از این نظریهها اصالت را به ساختارهای کلانی مانند جامعه و برخی آن را به افراد و مفاهیم خرد مانند رفتار و کنش مربوط میدانند. برای اتصال این دو سطح مفاهیمی مانند «خود» میتوانند کارگشا باشند. خود از مفاهیم اصلی مکتب کنش متقابلگرایی نمادین بهشمار میآید که در آرای اندیشمندان اجتماعی مسلمان مانند حسین نصر نیز مدنظر قرار گرفته است. در این پژوهش مقایسۀ این دو دسته از نظریهپردازان صورت گرفته و این مقوله بررسی شده است که آیا نصر با رویکردی متفاوت قادر به اتصال سطح خرد و کلان است. این پژوهش کیفی و از نوع اسنادی است و از منابع دسته اول و دسته دوم در آن استفاده شده است. با توجه به یافتههای تحقیق، این دو دسته از نظریهپردازان تفاوت هستیشناسی و معرفتشناسی با یکدیگر دارند. کنش متقابلگرایان واقعیت را فراگردی اجتماعی میدانند که حاصل کنش متقابل افراد است، اما حسین نصر معتقد است واقعیت سلسلهمراتبی عینی (وجود) دارد که از سطح مادی تا ذات حق (خداوند) گسترده است. همچنین سلسلهمراتبی ذهنی (آگاهی) دارد که مراتب مختلفی از جمله درک طبیعی انسان از خود، جهان خارجی و درنهایت آگاهی به خود مطلق را شامل میشود. علاوهبراین با توجه به یافتههای پژوهش بهنظر میرسد نصر با رویکردی متفاوت به پیوند میان سطوح خرد و کلان پرداخته است.